یواشکی های یه جوون ایرانی

پسر شجاع
پسر شجاع

به وبلاگ من خوش آمدید


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

یواشکی های یه جوون ایرانی

و آدرس topboys.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوند ها

گاه و بی گاه عکاسی

این‌ها را نمی‌گویم

پرپــــرواز

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

مطالب اخير

عسل بدیعی

برنامه نویسی

مسکن

این‌ها را نمی‌گویم

کویر متین آباد

کویر مرنجاب تعطیل

پایگاه عکاسی چیلیک

یه عالمه کار

ثبت نام در لاتاری سال 2013

سامانه دریافت سابقه کار

سرخک

سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران

پاک شد

ریز نمرات دانشگاه آزاد اسلامی

پاستور

واکسیناسیون

خانوم وکیل

گواهی تمکن مالی

یه خبر خوب

فرصت دوباره

ثبت نام آزمون ادواری فنی و حرفه ای

خواستن و رسیدنه

کپی برداری

نويسندگان

پسر شجاع

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 38
بازدید ماه : 49
بازدید کل : 2327
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

عسل بدیعی

 

امروز 20 فروردین سال 92 بود . 2 روز میشه که عسل بدیعی بازیگر سینما ، زن سوم آقای فریبرز عرب نیا ، یه زن 36 ساله و مادر یه پسر کوچولو به خاک سپرده شد .

بعضی ها میگن خودکشی کرده . بعضی میگن مسموم شده . علت مسمومیت متانول یعنی نوعی الکل بنظر میاد .

توی دفترچه خاطراتش نوشته که امسال من شگفتی ساز میشم . و واقعا هم شد .

عسل بدیعی و خیلی از جوونای هم سن و سال اون ممکنه امسال از دنیا برن . شایدم خودم جزو اونا باشم . دهه بیست زندگیم تموم شد و امروز وارد دهه 30 شدم . بیهودگی همه زندگی ما ایرانی ها رو فراگرفته . میجنگیم برای نیازهای اولیه زندگی .

دغدغه هممون شده خوراک و پوشاک و مسکن . انگار همین دیروز بود که توی کتاب اجتماعی میخونیدم :

نیازهای اولیه انسان چیست ؟

خوراک - پوشاک - مسکن

احساس میکنم که همگی مریضی روحی داریم  . عقده های فروخورده زیاد . عقده هایی که هر از گاهی سر بر میداره و باعث میشه به حقوق همدیگه تجاوز کنیم .

عسل بدیعی رفت و اعضای بدنشم اهدا کرد . اما ماهایی که موندیم و تقویم زندگی رو هر روز ورق میزنیم هیچ فکر کردیم که با این سرعت کجا داریم میریم ......

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد

 

فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی

رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب

که خود در میان غزلها بمیرد

گروهی بر آنند که این مرغ شیدا

کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

شب مرگ از بیم آنجا شتابد

که از مرگ غافل شود تا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم

ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوش دریا برآمد

شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش باز کن

که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

 

سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,

|

برنامه نویسی

 

هفته پیش کلاس plc داشتم . از طرف اداره یه دوره پیشرفته برامون گذاشته بودن . البته اسمش پیشرفته بود . بازم بودجه اضافی بخش آموزش بود که باید یه جوری خرج میشد . اما استادش خوب بود . باهاش در مورد رفتنم از ایران مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم که یه فن یا مهارتی رو بصورت حرفه ای توی این فرصت باقی مونده یاد بگیرم . نظرش بیشتر روی برنامه نویسی بود . منم دیدم که بد نیست . بعلاوه یه مقداری آشنایی جزئی هم با زبان c دارم . بنابراین تصمیم گرفتم که برم دنبالش . اینجا سعی میکنم اگر حالشو داشتم یه چیزایی در موردش بنویسم .

شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,

|

مسکن

لعنت به مردمی که خودشون رو به خریت زدن . این روزا همه چی فروشی شده .حتی ناموس . تازه وقتی اعلام میکنن یه چیزی خراب شده یا به درد نمیخوره همه یادشون میوفته که یکی ازش لازم دارن . با همین خریت ها خودمون قیمت دلارو بردیم بالا . پرایدو رسوندیم به 20 ملیون . اون نفهمی که میره با این قیمت یه پراید صفر میخره رو باید چی بهش گفت . کجاست ملتی که توتون و تنباکو رو تحریم کردن ، استعمار به زمین نشست . کجاست مرجعیت آزادی که با یه فتوا گرونفروش ها رو تحریم کنه . نمیدونم غم این خفته چند تا کی باید مارو بسوزونه . خودمون از دشمن برای خودمون بدتریم . اگه تحریم ارزش پولمون رو نصف کرد خودمون ارزشش رو یک چهارم میکنیم . واقعا که این ملت هر چی سرش بیاد حقشه . راست میگن که حکومت ها لیاقت ملتها رو نشون میدن .

دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:,

|

این‌ها را نمی‌گویم

 

دنبال آموزش عکاسی میگشتم که اتفاقی رسیدم به یه وبلاگ به اسمه      این‌ها را نمی‌گویم
چقدر زیبا مینویسه . حرفهایی که میزنه انگار حرفهای منه . رفتم توی بخش نظرات وبلاگش تا براش چیزی بنویسم . اما لعنت به بلاگفا . ثبت نمیکرد نظرم رو . از کلام لبریز بودم . بغضی لذت بخش در گلو داشتم . همزمان یه آهنگ از دئوتر آهنگساز بزرگ آلمانی گوش میدادم . ترکیب این آهنگ و دستنوشته های این دختر شوری وصف ناپذیر در من ایجاد کرد . به خودم گفتم شاید اونهم با شنیدن این آهنگ حاله منو پیدا کنه . خواستم آهنگ رو براش بفرستم . اما هیچ ایمیلی توی وبلاگش نبود . بخش نظرات هم کار نمیکرد .  ای کاش . ای کاش میتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم . من گریه کنم ، اون گریه کنه . من درد دل کنم ، اون درد دل کنه . دلم میخواد براش عکس بفرستم . عکس های اجتماعی . عکس های مستند . آخه یه هفته میشه که دوربین عکاسی خریدم . یعنی الان کجایی دختر . کاش میدونستی الان یه نفر داره به تو فکر میکنه . دلش میخواد دوستت داشته باشه بدون هیچ توقعی . بدونه اینکه بخواد معنی پیدا بکنه . بعنوان یه انسان . بعنوان یه سرشت واحد .  بعنوان اینکه روحم باهات یکیه .
لینک دانلود این آهنگ رو میذارم . تقدیم به هرکسی که ازش لذت برد . به امید اینکه افسانه وبلاگ این‌ها را نمی‌گویم    هم اینو گوش بده .
 

آهنگ رویایی از دئیوتر یا deuter آهنگ ساز بزرگ آلمانی

سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,

|

کویر متین آباد

 گور باباشون . اگه کویرم به روی جوون ها می بندن مهم نیست . اگه خواب و خوراک هم به جوون ها حروم کردن مهم نیست . اگه نمیتونی ازدواج کنی مهم نیست . اگه دیگه حتی یه پراید قراضه هم نمیتونی بخری مهم نیست . اصلا دیگه هیچی مهم نیست . چون دیگه نباید منتظر موند . از تغییر خبری نیست . از رسیدن روزهای خوب خبری نیست . اوضاع بهتر که نمیشه هیچی حتی مثل قبل هم نمیشه . اما ما هم دیگه بیکار نمیشینیم . هر راهی رو ببندن یه راه جدید باز میکنیم . بعد از بستن کویر مرنجاب به روی جوانان این مملکت که نشون میده دیگه سر به بیابون هم نمیشه گذاشت , دوستان رفتن و یه جای جدید کشف کردن . کویری نزدیک روستای متین آباد در حوالی کویر مرنجاب . قراره ما هم بریم . مطمئن باشین اگر اونجا رو هم ببندن یه جای دیگه پیدا میکنیم . اینم چندتا عکس از متین آباد

 

 

سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:,

|

کویر مرنجاب تعطیل

بعد از عمری که با دوستان و همکاران تصمیم گرفته بودیم به یه سفر کویری بریم معلوم شد که متاسفانه در ورودی کویر مرنجاب نیروی انتظامی از ورود گردشگران جلوگیری میکنه . یعنی اینکه میاد بالا توی اتوبوس و نسبت خانم ها رو با آقایون چک میکنه . در صورت هرگونه تخلف از ورود همه گردشگران ممانعت میشه . به علاوه با گشت های گاه و بیگاه کویر رو هم به منطقه نظامی تبدیل کردن . بنابراین تا اطلاع ثانوی مرنجاب تعطیل .

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,

|

پایگاه عکاسی چیلیک

پایگاه عکاسی چیلیک یکی از مراکزی در شهر تهران به حساب میاد که در زمینه آموزش و ارتقاء سطح عکاسی فعالیت میکنه . آدرس اون تهران میدان 7 تیر هست و یه سایت خیلی کامل هم به نام خودش داره . من به همه علاقه مندان توصیه میکنم حتما برن عضو بشن . به غیر از دوره ها و کارگاه های آموزشی این مرکز نکته قابل توجه آن تورهای عکاسی با قیمت خیلی مناسب میباشد . میشه گفت هزینه ها در این پایگاه نصف تورهای دفاتر توریستیه . به علاوه تورهای اون ویژه بچه های علاقه مند به عکاسیه و هر کسی وارد تور نمیشه . البته باید حداقل یکماه جلوتر برای تور اقدام به رزرو بکنین وگرنه جایی گیرتون نمیاد .

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,

|

یه عالمه کار

سلام به همگی . یه چند وقتی گرفتار بودم و الانم که اومدم اینقدر حرف دارم که نمیدونم کدوم رو بنویسم . توی این مدت کارهای زیر رو انجام دادم

1- عضویت در انجمن ملی عکاسان ایران :

20 تا عکس از طبیعت گرفته بودم که مربوط به 2 ساله گذشته بود . بیشتر روستای رحیم آباد در استان گیلان بود و یه تعدادی هم از جزیره قشم . عکس ها رو با برنامه فوتوشاپ ری سایز کردم و طبق دستور سایت انجمن ریختم روی سی دی و حضوری بردم آنجمن. به آدرس خیابان طالاقانی داخل پارک هنرمندان . اینجا که در واقع همون خانه هنرمندان حساب میشه یه هیئت داوری داره که عکس ها رو بررسی میکنه . اگر از نوع نگاه عکاس خوششون بیاد با عضویتش توی انجمن موافقت میکنن . نتیجه اون هم میگن آخر آذر مشخص میشه . بعدشم 80 هزار تومن ناقابل بابت حق عضویت سالانه باید بپردازیم تا رسما کارت عضویت بگیریم

2- ترجمه همه مدارک علمی - کاری - هنری توسط دارالترجمه سعدیان - میدان انقلاب جنب بانک صادرات

هر چی مدارک داشتم به غیر از ریز نمره بردم دارالترجمه سعدیان توی میدون انقلاب و حدودا 290 هزارتومن ناقابل پرداختم . چون مهر تایید دادگستری و وزارت امور خارجه هم میخواستم . به غیر از یکی دو تا غلط کارشون بد نبود . من که راضی ام .

3- ایمیل همه مدارک برای دایی دوستم فرشید

یه رزومه کاری هم درست کردم و با مدارک دیگه فرستادم برای دایی فرشید توی ایالت مریلند در آمریکا . گفته شاید بتونه برام یه دعوتنامه کاری بفرسته . خدا رو چه دیدی شاید منم تا 1 سال دیگه رفتم . حداقل معلوم میشه چند مرد حلاجه و چقدر از حرفهاش درسته

4 - امتحان عملی برق صنعتی درجه 2 در سازمان فنی و حرفه ای

متاسفانه افتضاح از سر و کوله مملکت میباره . توی طرح جدید امتحان عملی سازمان فنی و حرفه ای به آموزشگاه های آزاد واگذار شده و اجبارا من هم راهی آموزشگاه نیکان خودرو در خیابان افسریه شدم . افتضاح برگزاری امتحان , نداشتن سیم برای بستن مدار , برخورد خیلی بد پرسنل و ... یرقابل توصیف بود . به هر حال بنده هم توی این امتحان رد شدم و برای امتحان مجدد باید 15 آذر دوباره برم . امیدوارم دیگه مجبور نشم برم .

دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:,

|

ثبت نام در لاتاری سال 2013

 ثبت نام لاتاری سال 2013 شروع شده و تا 10 آبان هم مهلت داره . دفعه پیش که ثبت نام کرده بودم یادم نمیره که عکس نداشتم . کنار دیوار ایستادم و با موبایل همکارم یه عکس انداختم . همش ناراحت بودم که نکنه قبول بشم . اونوقت با این عکس تابلو چطوری بلندشم برم سفارت . امسال تصمیم گرفتم که دیگه یه عکس خوب بندازم . رفتم یه کروات سورمه ای با راه راه آبی کم رنگ گرفتم 28000 تومن . یه کت هم داشتم که 4 سال پیش از بانه گرفته بودم . خدارو شکر هنوز اندازه بود . رفتم عکاسی عکس بگیرم که دیدم همونجا یه خانومه اومده که برای لاتاری عکس بگیره . سنش بالای 40 سال بود . واقعا سن امید به زندگی در ایران بالا رفته ها بیخود نمیگن . بعد هم نوبت بنده شد . اینقدر با کروات ور رفتم که عکاسه صداش دراومد . بعد که عکس گرفت گفتم بذار عکسی که گرفتی رو تو دوربینت ببینم . وقتی دیدم به نظرم اومد جلوی موهام یه کمی کچل نشون میده . آخه با موتور رفته بودم و باد زده بود به سرم موهام رو بهم ریخته بود . نه اینکه کچل باشم ها نه اصلا . ابدا

مشخصات عکس باید به اینصورت باشه که حجمش کمتر از 140 کیلو و سایزش نهایت  600*600 پیکسل . تمام رخ باشه و تا زیر سینه توی عکس پیدا باشه . خدا رو چه دیدی شاید همینو قبول شدیم و دیگه نیازی به دعوتنامه و ... نداشته باشیم .

راستی یادم رفت بگم . فرشید دوستم که داییش براش از ایالت مریلند دعوتنامه فرستاده بود بهم گفت که با داییش صحبت کرده و راضیش کرده که یه کاری هم برای من بکنه . مثلا یه دعوتنامه کاری یا یه چیزی که بهم کمک کنه . البته میدونم که اینکار براش مجانی نیست و احتمالا یه 400 دلاری خرج میکنه . خدا کنه جور بشه من که حاضرم خرجش رو خودم بدم .

حالا توی این گیر ودار بهتره که من روی زبانم کار کنم . باید یه برنامه خوب بریزم . فردا روش بیشتر فکر میکنم .

دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:,

|

سامانه دریافت سابقه کار

امروز رفتم بیمه که سابقه کارمو بگیرم . رئیس گفت که ما زیر 20 سال سابقه رو نمی دیم . کسانی که زیر 20 سال سابقه دارند باید از پورتال وزارت کار , سامانه مشاهده سابق بیمه , سابقه خودشون رو بگیرند . گفتم آخه آقای رئیس اون که دیگه رسمی نمیشه ؟!! . گفت خیلی خوب پرینت بگیر بیار اینجا برات مهرش کنم . منم دست خالی برگشتم که پرینت سابقمو از سایت بگیرم و بعد دوباره ببرم بیمه . میگن اگر مهر شعبه بیمه پاش باشه دیگه جنبه رسمی داره و برای ترجمه و تایید دادگستری و وزارت امور خارجه مشکلی پیش نمیاد .

یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:,

|

سرخک

عجب غلطی کردیم 3 تا واکسن با هم زدیم . اون خانومه که واکسن زد گفت 5 تا 7 روز دیگه ممکنه یه اوریون خفیف بگیری . از همون فرداش که زدم یه سرخجه خفیف گرفتم که داره کم کم شدید میشه . یعنی تو اون روحتون با این واکسیناسیونتون

شنبه 29 مهر 1391برچسب:,

|

سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران

دیروز رفته بودم سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران توی شهرک غرب خیابان ایران زمین ابتدای خیابان مهستان روبه روی کلانتری .  من از سال 89 عضو شدم . یکی دو بار هم برای آزمون پایه 3 شرکت کردم که قبول نشدم . یه نکته جالب که اینبار برام پیش اومد این بود که بر عکس همیشه که کارمندان سازمان خیلی از خودراضی و ترش رو بودن , اینبار خیلی خوب کار میکردن و کاری رو که من فکر میکردم باید دو سه روز برم و بیام در عرض 15 دقیقه انجام دادن . این وسط هم یه مهندس پیر نوبت گرفته بود و بعد لم داده بود روی صندلی و بعد از نیم ساعت فهمیده بود که نیازی به نوبت نداشته . برای همین سر خانومی که داشت کار منو انجام میداد غر میزد . بنده هم باز خارجی بازیم گل کرد و بهش تذکر دادم که ایشون شرح وظیفه خودشون رو پرینت گرفتن و خیلی درشت جلوی باجه نصب کردن . بهتره آدم هرجا میره اول چشماش رو باز کنه بعد دهنشو . آقای مهندس با یه نگاه ویژه گفت اینها سرتا پاشون ایراد داره آقا شما نمیخواد ازشون دفاع کنی . یعنی اینکه خفشو عزیزم تا اون روی من بالا نیومده . منم ظاهر روشنفکری به خودم گرفتم و به آقای مهندس گفتم چشم شما درست میگید . بعد به خانوم متصدی یه نگاه معنی دار تری کردم و یه لبخندی بینمون تبادل شد که یعنی  فقط ما میفهمیم و این آقا حرفه مفت میزنه . یا اینکه اصلا ما خوب , و  اون به درد نخور. یا اینکه اصلا ما بچه نوبنیاد اون بچه پاسگاه نعمت آباد و ....

بعد هم یه نگاه ویژه به مهندس نشون دادم و از خانوم متصدی تشکر غلیظی نمودم طوری که انگار با دوچرخه از روی انگشت مهندس رد شده باشم  و خداحافظی کردم . اما خداییش خودمم باورم نمیشد که کارم راه افتاده باشه . از بس که کارمندان نظام مهندسی به درد نخورن . نتیجه اخلاقی اینکه فقط چشمم اون خانوم متصدی رو گرفته بود و خودمم میدونستم که حرفه مفت زدم . خواهشا فکرتون جای بد نره اگرم رفت نذارین بمونه . بهش کلک بزنین . خوب نیست منحرف بشه

جمعه 28 مهر 1391برچسب:,

|

پاک شد

باورتون نمیشه ولی نیم ساعت تایپ کردم   و دکمه ارسال مطلب جدید رو زدم  اما سرور قاط زد وهمش پرید . منم دیگه حال ندارم بنویسم . فردا تایپ میکنم

چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:,

|

ریز نمرات دانشگاه آزاد اسلامی

هرچی میخوام اسم این دانشگاه لعنتی رو نبرم نمیشه . امروز برای گرفتن ریز نمراتم رفتم دانشگاه آزاد واحد بوووووووق . مسئول فارغ التحصیلان گفت برو هروقت که فیش 5500 تومن ریختی به حساب و کپی مدرکت رو هم گرفتی بیا پیشم. منم که از قبل مدارک رو آماده کرده بودم فوری گذاشتم جلوش . بیچاره نفسش درنیومد . بعد زد تو کامپیوتر و ریز نمراتمو پرینت گرفت . چسب نواری رو برداشت و شروع کرد به چسب زدن نمراته ثبت شده برای اینکه مبادا یه وقت جعل بشه . یکی نیست بگه آخه واحد بووووووووووق چیه که دیگه بخوان نمراتش رو هم جعل کنن . با توجه به راهنمایی هایی که دوستان توی انجمن های مختلف ارائه کرده بودن من فکر کردم که با امضای رئیس دانشگاه کارم تموم میشه و به خونه برمیگردم ولی بعد فهمیدم که معاونت دانشجویی هم باید قبلش امضا بکنه و بعد از امضای رئیس هم باید بره دبیر خونه . اما تا حالا اداره ای رفتین که همه سر کارشون باشن ؟  مرگ بر این فرهنگ و بروکراسی که خودمون توی جامعه خودمون ایجاد کردیم . نه تنها رئیس دانشگاه نبود و گفتن یک هفته دیگه میاد بلکه از 5 تا معاون دانشگاه ( اداری - مالی - عمرانی - دانشجویی - کوفت - زهر مار و ...) هیچ کدوم سرکارشون نبودن . از ساعت 10 تا 11.5 نشستم تا بالاخره یکی از دخترای دانشگاه گفت که معاون دانشجویی توی دانشکده علوم انسانی کلاس داره . بعد از اینکه کلاس لعنتی اونرو پیدا کردم  نتونستم که حرمت کلاسشو  بشکنم و وسط کلاس در بزنم بنابراین تا ساعت 1 منتظر موندم تا کلاسش تمو بشه . آقای ایکس که معاونت دانشجویی بود اومد بیرون بنظر آدم فوق العاده خوش برخوردی بود . 8 صفحه رو امضا کرد و گفت ریز نمرات یه مدرک 2 امضاست . یعنی برو بچه رئیس دانشگاه نیست و حالا حالا باید بری و بیای . با نا امیدی تموم ریزنمرات رو به سیستم اداری سپردم که خودش امضاهاش گرفته بشه و بره سازمان مرکزی تایید بشه و دوباره برگرده دانشگاه . از الان مطمئنم که حداقل 2 ماه طول میکشه . بنابراین باید دوباره 2 ماه دیگه برم به اون دانشگاه لعنتی . دوستانی که قصد ادامه تحصیل در خارج از کشور رو دارن یادشون باشه که حداقل 2 ماه زودتر اقدام کنن وگرنه سختی زیادی رو باید تحمل کنن . بقیه دوستان هم سعی کنن بعد از تموم شدن درسشون فورا ریز نمرات رو هم بگیرن که 2 سال بعد معلوم نیست آدم بتونه بیفته دنبال کارهاش یا نه .

سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:,

|

پاستور

بالاخره رفتم انسیتو پاستور و پاسپورت به دست با یه لبخند خارجی به لب ازشون خواستم که کارت واکسن بین المللی برام صادر کنن . از اونجایی که از سابقه واکسیناسیونم هیچ اطلاعی نداشتم مجبور شدم از اول شروع کنم . ابتدای کار مبلغ 14.600 تومن بابت واکسیناسیون دیفتری و کزاز دادم . خداییش میصرفه . پارسال که دستم بریده بود رفتم درمانگاه و خواستم واکسن کزاز خالی بزنم گفت 28000 تومان میشه . بعد از اینکه واکسن مذکور رو زدم یه کارت زرد رنگ رو به زبان انگلیسی و از روی پاسپورتم پر کردن و بهم دادن که جلوی ردیف  td مهر شده بود . فکر کنم همون دیفتری و کزاز میشه . بعد دوباره مبلغ 4500 تومن دادم صندوف و اینبار واکسن هپاتیت ب زدم . یه کارت صورتی بهم داد که نوبت مرحله بعدی واکسن هپاتیت ب رو نوشته بود به فاصله 1 ماه  بعدش و دوباره 6ماه بعد . در نهایت رفتم پیش پزشک انسیتو و کارت رو تایید کرد و مهر خارجی ردیف هپاتیت ب هم درج شد . در ضمن گفتن که برای واکسن مننژیت و آنفولانزا برم هلال احمر . برای واکسن mmr هم باید برم کلینیک دانشگاه تهران . در ضمن گفت چون قبلا آبله مرغان گرفتی برو آزمایشگاه و یه تست آنتی بادی آبله بده . زحمت نسخه اون رو همون خانوم دکتر انسیتو کشید . مابقی واکسن ها رو چهارشنبه میرم میزنم . سه شنبه و چهارشنبه رو مرخصی گرفتم که به کارام برسم . فردا میخوام برم دانشگاه و ریز نمراتمو بگیرم و بعد باید ببرم سازمان مرکزی دانشگاه آزاد تایید کنم . به نظرم هر مدرکی که ممکنه خارج از ایران لازم بشه باید تهیه و ترجمه کنم . حتما با خودم خواهم برد چون میدونم الان که اینجا هستم کسی به دردم نمیخوره وای به حال اینکه دستم کوتاه باشه . اگر روزی بخوام اونجا ادامه تحصیل بدم باید هی زنگ بزنم التماس داداشم بکنم که بره دنبال کارام . پس باید آینده رو پیش بینی کنم .

الان بیشتر نگران ترجمه مدارکم . چون نمیدونم یه چیزایی مثله شناسنامه کارت ملی , لیسانس , کارت خدمت و ... رو چطوری میشه به دارالترجمه سپرد که ترجمه بکنن و ببرن وزارت امور خارجه و دادگستری تایید کنن . اینا مدارک مهمی هستن و اگر سوء استفاده ای ازش بشه بدبختی با خودش میاره . واجبه که در این زمینه تحقیق کنم و یه جای خیلی معتبر گیر بیارم که رسید همه مدارکم رو بده . نتیجه این تحقیق رو چهار شنبه مینویسم .

دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:,

|

واکسیناسیون

یکی از مدارکی که برای مهاجرت لازمه کارت واکسیناسیون بین المللی بوده و به خصوص دانشجویانی که برای ادامه تحصیل میرن حتما باید تهیه کنند . اگر نداشته باشند مشکلی پیش نمیاد ولی باید واکسیناسیون رو توی ایالتی که ساکن میشن انجام بدن . اینطور که فهمیدم قیمت واکسیناسیون توی ایالات متحده خیلی گرونتر از اینجاست و واکسنی رو که اینجا مثلا با 10 هزارتومن میزنی اونجا باید 20 دلار معادل 60 هزارتومن بدی . هر چند علتش کاملا واضحه. اینجا برای مثال واکسن هپاتیت رو اگر بخوای بلژیکی داره و کره ای که البته بلژیکی معمولا تموم شده . بیشتر احساس میکنی که آب مقطر میزنی ولی اونجا واکسن هپاتیت اصل آمریکایی میزنی که عمرا اگر اینجا باشه 60 هزار تومن هم بهت نمیدن .

اما این وسط یه خبر خوب هست و اینکه یه تعدادی از واکسن هایی که لازمه بزنی میتونی با هزینه خیلی کمی تمومش کنی اما اونم راه داره . چه راهی ؟

باید بری انسیتو پاستور به 2 دلیل . اول اینکه تنها مرجعی که کارت واکسیناسیون بین المللی صادر میکنه اینجاست دوم اینکه واکسنی که اینجا میزنی مثلا هپاتیت مرحله اول اگر 10 هزار تومن باشه جاهای دیگه مثلا بیمارستان مهراد 50 هزار تومنه . فقط واکسن mmr هست که انسیتو نمیزنه و باید بری جاهای دیگه . میگن این واکسن یه ویروس زندست و باید بلافاصله پس از تولید مصرف بشه . به همین خاطر باید مرتب به مراکز واکسیناسیون سر بزنی و به محض توزیع واکسن بزنی تو گوشش . بهترین جا هم برای این کار کلینیک دانشگاه تهران خیابان 16 آذر . این اطلاعاتی که گفتم همش تحقیقاتی بود و تقریبی . چون خودم فردا میخوام برم دنبالش . بنابراین فردا اطلاعات دقیقتری رو مینویسم . علت این که از الان هم دارم میرم دنبالش اینه که بعضی از واکسن ها مثل هپاتیت 3 مرحله ای بوده و حدودا مرحله آخرش 7 ماهه دیگ میشه .

یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:,

|

خانوم وکیل

امروز با دوستم فرشید و مادرش رفتیم پیش یه وکیل . آخه دایی فرشید هم براش از آمریکا دعوتنامه توریستی فرستاده . یه سری کارها رو من خودم قبلا از اینور و اونور کسب اطلاع کرده بودم و به نظرم اومد که بد نباشه با خانوم وکیل هم درمیون بگذارم . از در که وارد شدیم با یه دختر جوون حدودا 32 یا 33 ساله روبه رو شدیم که همون خانوم وکیل بود . بیچاره اینقدر به خودش رسیده بود که فکر کردیم شاید داره میره پاتختی . مدارک فرشید رو ازش گرفت و یه چیزهایی ازش پرسید و یادداشت کرد . اینجا بود که شیطون درون من بیدار شد و تصمیم گرفتم محکش بزنم . چندتا سوال ازش پرسیدم راجع به پیکاپ ویزا , نوبت گرفتن از سفارت آمریکا توی آنکارا , خرید کردیت کارت , نوع ویزای فرشید که احتمالا  B2 باید باشه و ... . طفلی دختره دیگه داشت گریش میگرفت . بالاخره تسلیم شد و اعتراف کرد که پرونده رو با یکی از موکل هاش که آژانس توریستی داره میخواد درمیون بگذاره و از اون کمک بخواد . توی چندتا مورد هم قبلا همین کارو کرده که البته هیچ کدوم ویزای آمریکا نبودن . اینقدر بهم ریخته بود که راجع به دستمزد دیگه حرفی نزد و گفت از اون موکلش میپرسه و به ما اطلاع میده . منم با نگاهی پیروزمندانه به مادر فرشید نگاه کردم و یه دونه شکلات درشت کاکائویی ازون خارجی هاش از روی میز برداشتم و از خانوم وکیل خداحافظی کردیم . هر چی فکر میکنم میبینم فرشید اینقدر بی دست و پاست که شابدالعظیم هم به زور میتونه بره . ولی بعد یادم میاد آدمهای ساده ای رو که در عین سادگی خدا براشون کارسازی میکنه . خدایا یه خورده هم هوای مارو داشته باش . هرچی که صلاح من هست همون رو رقم بزن . اگر صلاح نیست که برم بهم بفهمون که بیخودی وقتم رو تلف نکنم .

شنبه 22 مهر 1391برچسب:,

|

گواهی تمکن مالی

یکی از مدارکی که سفارت از درخواست کنندگان ویزای توریستی و گاهی هم دانشجویان میخواد گواهی تمکن مالی نامیده میشه . این گواهی چیز غیر عادی نیست . در واقع یه گردش حساب و موجودی فعلی حساب شماست که معمولا 3 ماهه یا 6 ماهه صادر میشه . باید این گردش حساب به زبان انگلیسی باشه . حالا یه بانک هایی مثله بانک ملی واحد بین الملل داره و این کارو انجام میده . اگر هم بانکی انجام نداد باید همون فارسی یا پارسی رو غنیمت شمرد و بعد از اینکه گرفتین ببرین بدین دارالترجمه و با بقیه مدارکتون مورد تایید وزارت امور خارجه و دادگستری قرار بگیره .

هر چی گردش مالیتون بیشتر باشه تاثیر مثبت اون هم بیشتره . کلا باید به آفیسر پروندتون ثابت کنین که اینجا دارای موقعیت اجتماعی خوبی هستین و قرار نیس برین آویزون بشین .  اما از اونجایی که ایرانی ها استاد سندسازی هستن اینم راه داره . 3 ماه قبل از مصاحبه یه حساب باز میکنین و هی پول میریزین و برمیدارین . میگن حدودا باید بالای 15 ملیون اعتبار داشته باشین . البته این ماله زمان دلار 1200 تومن بود . خیلی ها هم هستن که پوله برادر و خواهرو پدر و خلاصه همرو میگیرن یه دفعه میشه 50 ملیون . بعد یه گردش حساب و موجودی میگیرن و دو ساعت بعد حسابو خالی میکنن . آخه طبق روال این امکان وجود داره که روز مصاحبه نیازی نیست گردش حسابت خیلی جدید باشه و حدودا میتونه ماله 3 ماهه قبل هم باشه .

حالا قصه من اینه که پس انداز خودمو گذاشته بودم توی موسسه مالی و اعتباری مهر یا بسیجیان چون که به صورت روز شمار 17 درصد سود میده و در برابر پاسارگاد که بهم 6 رصد میداد خیلی بهتر بود . گفتم یه تیر 2 نشون بزنم و از همین موسسه گردش حساب بگیرم .

رفتم خدمت آقای رئیس و با کلی کلاس گفتم که یه گردش حساب برای سفارت میخوام و ایشون هم با کلی احترام این زحمتو کشیدن . اما یه دفعه یادم افتاد که فقط باید از بانک گردش حساب تهیه بشه و سفارت موسسات رو قبول نمیکنه بعلاوه موسسه مهر توی مهر تاییدش هم یه عبارت ( بسیجیان سابق ) نوشته که احتمال 150 درصد مشمول تحریم هم هست . این مطلبو با رئیس شعبه در میون گذاشتم و بنده خدا با کلی خجالت گفت که بله موسسه ما تحریم شده . بنابراین راهی نبود جز اینکه پول رو بردارم برم به حساب یه بانک بریزم و بعد از یه مدت گردش حساب مجازی دوباره برگردونم به موسسه . اما یه نکته جالب اینکه پشتیبان موسسه مهر بانک ملت بوده و توی این بانک حساب داره . رئیس شعبه پیشنهاد کرد که برم سرپرستیشون توی خیابان پاسداران گلستان چهارم و ازشون بخوام که گردش حسابمو بدن بانک ملت تایید کنه . به نظرم فکر بدی نبود . من که آخرشم میبرم پولمو یه بانک دیگه و یه حسابه تمکن مالیه مشتی درست میکنم ولی گردش حسابه اینها رو هم بگیرم بد نیست . حالا هنوز نرفتم سرپرستی ولی اگر رفتم و نتیجه گرفتم حتما اینجا مینویسم .   

شنبه 22 مهر 1391برچسب:,

|

یه خبر خوب

بالاخره یه خبر خوب . همونطور که همه میدونن برای ادامه تحصیل توی دانشگاههای خارج از کشور باید علاوه بر مدرک تحصیلی ریز نمرات دانشگاهی رو هم ترجمه کنیم و پس از تایید وزارت امور خارجه و دادگستری به دانشگاه مربوطه ارسال کنیم. 

بچه های دانشگاه آزاد باید برن دانشگاه خودشون و یه فیش 5500 تومن بریزن به حساب و بعد از اون برن سازمان مرکزی دانشگاه و ریز نمرات رو تایید کنن . معمولا این فرآیند یکی دو روز طول میکشه .

خبر خوب اینه که به گفته آقای صامت معاون امور فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد اسلامی تا مهر 91 سامانه ویژه ای راه اندازی میشه که طی اون دیگه برای دریافت ریز نمره لازم نیست به واحد دانشگاهیتون برید و از طریق سامانه با پرداخت اینترنتی درخواست میدین و بعد از دو سه روز ریز نمره درب منزل پست میشه .

خوشم میاد که بالاخره معنی سامانه و اینترنت داره برای مسئولین محترم روشن میشه . هر چند که مهر 92 هم راه اندازی بشه باید شکرگذار بود ولی خداییش باید قبول کرد که پیشرفت عظیمی در ارائه خدمات این معاونت محسوب میشه . باور کنید از سال 76 تا حالا یه روش کاری بیشتر ندارن .

پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:,

|

فرصت دوباره

امروز دوباره رفتم به مرکز فنی و حرفه ای تا ببینم امتحان عملی مجدد کی برگزار میشه . دیدم یه تاریخ زده روی دیوار که برید 15000 تومن دوباره پول بریزید و تا 20/8 بیاریید . امتحان شما هم 20/9 برگزار میشه . رفتم گفتم آقا چه وضعشه . نمیشه زودتر بگیریید که اگر قبول نشدیم توی همین دوره جدید ثبت نام کنیم بیخودی 3 ماه عقب نیفتیم . اما طرف یه نگاه عاقل اندر نادانی به من کرد و گفت شما تازه 15/7 امتحان دادی این تاریخ روی دیوار ماله شما نیست . نتیجه امتحان عملی شما هنوز نیومده . شاید امتحان مجدد شما از اون تاریخ ها هم دیر تر باشه . اینجا بود که به خودم گفتم  I LOVE YOU PMC اینجا ایرانه .

بعد گفتم اگر میشه یه شماره تلفن بدین که من دوباره تا اینجا نیام نتیجه رو تلفنی ازتون بپرسم . بدون اینکه نگاهم کنه گفت شماره مرکز هعم روی دیواره اگر سرمون خلوت باشه جواب میدیم اما معمولا سرمون شلوغه . رفتم دیدم شماره ای که میگفت شماره روابط عمومیه که هیچوقت اصلا بر نمی دارن . کلا آدم های چالی هستن این فنی حرفه ای ها به خدا . اومدم از در بیام بیرون دیدم یه بوی آبگوشتی پیچیده تو راهرو که آدم ضعف میکنه . یه نگاه انداختم دیدم از آبدارخونه یه خانومه پیداست که داره غذا رو هم میزنه . یعنی یه اداره دولتی ساعت 11 کارمنداش دارن دیزی بار میزارن . به خدا ما از وقتی ابر قدرت شدیم و مدیریت جهانی انجام میدیم خیلی راحت شدیم . یعنی با چشمام دیدم که میگم ها ....

از مرکز که اومدم بیرون سوار موتور شدم راه افتادم برم اداره که از میدون بهمن یا همون کشتارگاه سابق رد شدم . دور میدون چندین مغازه بود که هنوزم تو حال و هوای دهه 60 بود . هنوزم جو کشتارگاه بودن داشتن . روی سینی های چرکول پر بود دل و جگر گوسفند . من هم که حساس .. آب از دهنم راه افتاده بود . یه دفعه روی یکی از سینی ها یه چیزی دیدم اندازه کله رئیسمون . خوب نگاه کردم دیدم قلب گوساله گذاشته . آقا نمیدونی چه رخی داشت . تو این فکر بودم که یعنی میشه من یه روزی یه دل گوساله رو تنهایی بخورم که یه صدایی بهم گفت خودتی بابا ... تو هر جور شده میای این دله بیچاره رو میخری فیلم بازی نکن . من هم گفتم ننننننه .خیلی هم مهم نیست . نخوردیم هم نخوردیم . حداقل امروز نمیخرم . حالا شاید فردا خریدم . سر راه هم رفتم موسسه مالی و اعتباری مهر که یه گردش حساب برای سفارت بگیرم که حکایت اون هم جالبه فردا مینویسم

چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:,

|

ثبت نام آزمون ادواری فنی و حرفه ای

ثبت نام آزمون ادواری فنی و حرفه ای شروع شده و مبلغ ثبت نام هم 15000 تومن شده . یه خوبی خیلی بزرگی که داره اینه که تقریبا 1000 ساعت آموزش رو مدرک میگیری بدون اینکه کلاس بری . برای در یافت ویزای کاری هم داشتن 1000 ساعت آموزش خیلی ارزشمند هست . اینطوری که تحقیق کردم برای آمریکا حدودا 1800 ساعت آموزش و برای استرالیا و کانادا هم حدودا 1400 ساعت به بالا خیلی میتونه کمک بکنه . حالا مثلا برای من که میخوام مدرک برقکار صنعتی درجه 2بگیرم  که حدودا 1200 ساعته و به عنوان یه مهندس اینکه آموزش های جانبی هم داشته باشم احتمالا خیلی میتونه خوب باشه . البته گرفتن این مدرک به همین آسونی هم نیست . اول باید رفت به سایتآزمون ادواری و ثبت نام کرد . ( قبلش باید کارت اعتباری رو از مراکز فنی و حرفه ای خرید ) . بعد 1 ماهه بعد یه آزمون کتبی داره که باید از روی سایت محل امتحان رو پیدا کنی که معمولا  یا میدون بهمن هست یا مشیریه . بعد اگر کتبی رو قبول شدی 1 ماهه بعدش میری آزمون عملی میدی که البته باید بگم من دفعه پیش آزمون عملی رو رد شدم و تو اداره نگفتم چون اگر کارگرها بفهمن خیلی ناجوره . بنابراین باید دوباره ثبت نام کن و نقشه های مدار فرمان و قدرت رو از همین الان تمرین کنم .

عمدتا برای یه کسی که از آمریکا یا استرالیا و یا کانادا ویزای مهاجرت یا اقامت کاری میخواد چند تا عامل خیلی مهمه که آموزش یکی از اونهاست

- حدودا 2000 ساعت آموزش

- سابقه کار که برای لیسانس حدودا بالای 3 یا 4 ساله ( سابقه بیمه مهمه )

- ارائه مقاله در مجلات مخصوصا ISI و یا در کنفرانس های معتبر

- ثبت اختراع

- سابقه ورزشی مخصوصا به طور حرفه ای

مدرک بین المللی زبان

تصمیم گرفتم برای هر کدوم یه برنامه بریزم  که 1 ساله تموم بشه . هر  کدومو به وقتش مینویسم . فعلا برای آموزش تصمیم گرفتم فنی و حرفه ای رو شرکت کنم بعلاوه کلاس های PLC که شرکت گذاشته و یه چند تا مدرکم که از قبل دارم .

سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:,

|

خواستن و رسیدنه

میدونی دوست عزیز تو راست میگی همه جای دنیا سختی در کنار راحتی هست . ولی موضوع میدونی چیه ؟ نمیدونم چند سالته ولی وقتی به سن ۳۰ سال میرسی دیگه رسیدن به چیزی خوشحالت نمیکنه اما نرسیدن به یه چیزهایی خیلی ناراحتت میکنه . مهم اینه که تا وقتی جوونیم هر تلاشی که از دستمون بربیاد انجام بدیم . وگرنه مثله بقیه تو میانسالی باید بگیم  اگر بساز بفروش میشدم الان وضعم این نبود . اگر با یه خانواده پولدار وصلت میکردم الان خوشبخت بودم . اگر شرکت نفت کار میکردم الان راحت بودم و هزار تا اگر دیگه . نمیخوام الان فوری مثال نقض  برام بیارین که نه خیلی ها بودن که این کارها رو هم انجام دادن ولی الان کلی خاک بر سرشون شده . نه دنبال این نیستم شما هم نباشین . اصلا حرفم چیز دیگست .

حرفم اینکه اینقدر از بچگی خواستیم و نشد که دیگه غروری برامون نمونده . اینم که نشون میدیم ویترینه به خدا .

صحبت از خواستن و رسیدنه .اصلا برام مهم نیست که اونور دنیا هم فقر هست . اما میخوام یه بار هم که شده خودم یه تصمیم بگیرم و بهش عمل کنم . نه از روی اجبار و نه از روی نیاز .

ببین دوست خوبم ما درس میخونیم برای چی ؟ با خودت رو راست باش . مثله کلاس اولی ها نگو که میخواهیم با سواد شویم . درکمون بره بالا یا .....

همش به خاطر اینکه در آینده موقعیت اجتماعی خوبی کسب کنیم . مجبوریم . وگرنه بدون پشتوانه خانوادگی و مالی باید راه کارگری رو پیش بگیریم و با وجود اینکه پیامبر  (ص) َو امام صادق (ع) بر دستان کارگر بوسه میزنند و نوع انقلابیش هم امام خمینی بود که تکریم کارگر رو مطرح کرد باز هم یه کارگر حقوقی میگیره به نام پایه وزارت کار . یعنی دولت محترم تشخیص داده که الان توی این زمونه ۴۰۰ هزار تومن دستمزد برای یه کارگر کفایت میکنه . به حاشیه نریم .

درکل از کودکی همه چیزمون از روی اجباره . درس خوندن . سربازی رفتن . دانشگاه رفتن . کاری برای امرار معاش پیدا کردن نه کاری که استعداد و علاقه بهش داریم . جبر زندگیه ها نه پدر و مادر یا کسه دیگه .

علاوه بر همه این حرفها ما زندگیه پدر و مادر و برادرمون رو دیدیم . جاذبه هش رو میدونیم . سختی هاش رو هم میدونیم . چیزی که آخرش پیداست چه لطفی داره که ادامه بدی . کیه که دوست نداره راهی رو امتحان کنه که قبلا هیجانش از بین نرفته . یه بار هم که شده باید کند . باید رها شد از جبر روزگار . باید از چاله در اومد حتی اگر مقصدمون یه چله دیگه باشه .

از اینکه با فکر برام نظر گذاشتی ممنونم . اما من میخوام پا تو راهی بذارم که میدونم سخته . خیلی سخت . ولی چون بدون اجبار خودم و فقط خودم انتخابش کردم دوستش دارم و تا ته ادامه میدم .

من یه جوونه عیاش و بیکار نیستم . آدم راحت طلبی هم نیستم . الان هم بعد از ۲۹ سال موقعیت خوبی کسب کردم . یه مهندس برق توی یه کارخونه نیمه دولتیم و شاید ۵۰ تا کارگر زیر دستمه . حقوقم هم بالای ۱ ملیونه . اینو گفتم بدونی که اهله تلاشم و دنباله راحت طلبی خودم نمیرم اونور دنیا . خوشی هم زیر دلم نزده قول میدم . ولی ...

ولی از تجاوز هر لحظه به حریم و شخصیتم خسته شدم . از پدر و مادر گرفته که حریم فردی آدمو ندیده میگیرن تا جایی که وقتی نیستی کمد و کیفتو میگردن که نکنه یه وقت از راه بدر بشی تا راننده اتوبوس و تاکسیو همکاران اداره و ....

تازه وقتی اعتراض میکنی میبرنت زیر سوال که ای بابا چقدر بی معرفتی . چقدر خسیسی . چقدر  مغروری . چقدر بی حیایی و هزاران چقده دیگه

اینبار تصمیم گرفتم که بخوام و به دست بیارم . حالا اگر رفتم و دیدم آش دهن سوزی نیست بر میگردم . ولی دیگه آرامش دارم که در حق خودم کوتاهی نکردم . از توانایی هام استفاده کردم .

ببخشید که سرتو درد آوردم ولی لازم بود برای خودم هم که شده یباره دیگه یه چییزهایی رو یادآوری کنم .

 

دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:,

|

کپی برداری

اعتراف میکنم که این وبلاگ دومین وبلاگه منه و ایده تاسیس این وبلاگ رو از یه بنده خدایی  زیر آسمان خدا  گرفتم .

ولی یه فرق هایی بین من و اون هست . اینکه من مثل اون بچه درس خون نبودم . از دانشگاه دولتی لیسانس و فوق لیسانس نگرفتم . تازه 98 درصد کارهایی که میکنم هم بدون اطلاع خانوادست . پدرم هیچوقت دنباله کار پیدا کردن یا ازدواج کردن یا ادامه تحصیل من نبوده . هر چی که الان هستم لطف خدا بوده و بس .

من یه پسر 29 ساله ام که 4 ساله توی شرکت ؟؟؟؟ کار میکنم . لیسانس الکترونیک دانشگاه آزاد دارم و توی این 4 سال هنوز نتونستم خونه بخرم یا ازدواج کنم و تشکیل زندگی بدم . با این اقتصاد داغونی هم که این مملکت داره روز به روز از قدرت خرید آدم کمتر میشه . 700 تومن حقوق میگیری ولی یهو پراید از 9 تومن میشه 12 تومن . چه برسه به خونه .

 به هر حال بنا به دلایلی تصمیم گرفتم برای مهاجرت به هر وسیله ای اقدام کنم . نمیخوام مثله پدر و پدر بزرگم زندگی کنم .توی این وبلاگ استارت کارم برای مهاجرت رو زدم و به امید خدا روزی هم که به مقصدم برسم این دفترچه خاطراتو نمیبندم .

یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:,

|